My name is Nurul Ain.I'm the designer of this template.Imma sixteen years old girl.Proud to be Malaysian.Rate this theme if you like it.Replace this with your own profile or whatever.
تبادل لینک
هوشمند برای
تبادل لینک
ابتدا ما را با
عنوان נכּےا נڅتړاכּﮧ و
آدرس
only-2khtar.lxb.com
لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.
سلام
ما نازی و مانیا هستیم
از اینکه به وب ما اومدین و مارو انتخاب کردین
از شما متشکریم
لطفا برای اشنایی بیشتر با ما به پروفایلمون مراجعه کنید
در ضمن ورود افراد بی جنبه ممنوع
حتی شما دوست عزیز
بعله..
var OpenDirection = 0;
var ClickToOpen = true;
var Steps = 3;
var Delay = 10;
var btnCaption=" ˙●●••● Click Here :) ●••●●˙";
var btnWidth=260;
var btnHeight=60;
var btnBrdThick=3;
var btnBrdClr="#808080";
var btnBrdStyle="outset";
var btnClr="#000000";
var FontName="tahoma,verdana,helvetica";
var FontSize=10;
var FontWeight="normal";
var FontStyle="normal";
var FontColor="#C0C0C0";
var LeftTopBlkBgClr = '#FFFFFF';
var BottomRightBlkBgClr = '#FFFFFF';
var LeftTopBlkBrdThick = 1;
var BottomRightBlkBrdThick = 1;
var LeftTopBlkBrdClr = '#000000';
var BottomRightBlkBrdClr = '#000000';
var width=document.body.clientWidth;
var height=document.body.clientHeight;
initOpener();
function initOpener() {
if(OpenDirection==0) {
document.write('');
document.write('');
if(!ClickToOpen) {
doOpenDoor('BLOCK1',Steps,Delay,0);
doOpenDoor('BLOCK2',Steps,Delay,1);
}
else {
createBtn(Steps,Delay,OpenDirection);
}
}
if(OpenDirection==1) {
document.write('');
document.write('');
if(!ClickToOpen) {
doOpenDoor('BLOCK1',Steps,Delay,2);
doOpenDoor('BLOCK2',Steps,Delay,3);
}
else {
createBtn(Steps,Delay,OpenDirection);
}
}
}
function btnClicked(TgtName,Steps,Delay,OpenDirection) {
document.getElementById(TgtName).style.display="none";
if(OpenDirection==0) {
doOpenDoor('BLOCK1',Steps,Delay,0);
doOpenDoor('BLOCK2',Steps,Delay,1);
}
if(OpenDirection==1) {
doOpenDoor('BLOCK1',Steps,Delay,2);
doOpenDoor('BLOCK2',Steps,Delay,3);
}
}
function createBtn(Steps,Delay,OpenDirection) {
document.write('
'+btnCaption+'
');
}
function doOpenDoor(TgtName,Steps,Delay,OpenDirection) {
var lct;
if(OpenDirection==0)lct="top";
if(OpenDirection==1)lct="bottom";
if(OpenDirection==2)lct="left";
if(OpenDirection==3)lct="right";
eval('var tmp=document.getElementById(TgtName).style.'+lct);
tmp=parseInt(tmp);
var dst;
if(OpenDirection==0||OpenDirection==1)dst=height/2;
if(OpenDirection==2||OpenDirection==3)dst=width/2;
if(-tmp
پسر ایرونی تا وقتی سه سالش بشه دوست نداره هیچکس بغلش کنه.وقتی یه زن یا یه دختر ماچش می کنه گونه هاش قرمز می شه و خجالت می کشه ، ولی با رسیدن به سن چهار سالگی ذات پلید پسر ایرونی شروع به خودنمایی می کنه . مرتب خودشو به بهونه های مختلف می ندازه تو بغل زنها و دخترا . دنبال یه بهونه س که یه دخترو بوس کنه یا یه زن بوسش کنه .
به شیش سالگی که می رسه دیگه نمی ذاره باباش حمومش کنه . برعکس سعی می کنه خودشو به مادرش بچسبونه ، بلکه با خودش ببردش حموم .
به سن ده سالگی که می رسه شروع می کنه استفاده از ژیلت یازده بار استفاده شده باباش . هی این ژیلتو می کشه رو صورتشو کیف می کنه که مرد شده .
دوازده سالش که شد نمی دونه چرا دلش می خواد با دخترای فامیل بازی کنه .
سیزده چهارده سالش که شد فکر میکنه خیلی خوش تیپه . خیال می کنه مامانش اونو از روی مدل "آلن دلون" زائیده . مرتب تو خیابون راه می ره و دخترا رو نگاه می کنه و کم کم با بالاتر رفتن سن ، کمرش پایین تر میاد و دکمه یقه پیرهنش به سگک کمربندش نزدیک تر می شه(نکته کنکوری) .
شونزده هفده سالگی دیگه یه چیزایی یاد گرفته . می دونه واسه بیرون رفتن باید لباس عجیب بپوشه . مثلا یه پیرهن نارنجی که رو سینه ش عکس یه جمجمه س می پوشه . رو کمرش نوشته : Just do it! (نکته فوق کنکوری) . وای وای وای... (این قسمت حذف شده و تو کنکور نمیاد)
دیگه همین دیگه . آها... با بچه ها که می ره بیرون اسمش عوض می شه ، مثلا اگه اسمش سعید یا علی یا احمد یا جواد باشه تبدیل می شه به : دیوید ، جک ، زاپاس ، تمساح ، سرنتی پیتی ، حامی بچه ها(به یاد دایی احمد) ، خرچنگ ، یا بی بی...این قسمتم سانسور شده تو کنکور نمیاد
هجده نوزده سالگی می فهمه یه جایی به اسم پاتوق وجود داره که با رفقا توش جمع بشن . وای به حال اون دختر بدبختی که از کنار پاتوق رد بشه . بلایی سر دختره میاره که ......کم کم یاد می گیره که دختر یعنی جنس لطیف . نباید مث تاتارا طرفش رفت . باید طوری با لطافت رفت طرفش که نفهمه می خوای گازش بگیری . باید با ملایمت رفت جلو و مشکوک . فکر می کنه اگه خودشو آرایش کنه دخترپسند می شه . پس اول از همه موهاشو بلند می کنه . بعد یا موهاشو "فر شیش ماهه" می کنه یا "گلت" می زنه . بعدشم یه دمب اسبی و... تمام . دخترکش شد اروای عمه اش.